94/1/23
3:45 ص
یکی ازآداب و رسوم محله مون زیارت اهل قبور در روز اول سال نوست .
مثل خیلی از هم محلی هامون راهی آرامگاه شدم
تا با خوندن فاتحه و طلب آمرزش برای اموات ،
ازخداوندبرای خودم
توفیق عـزت دنیـا و آخـرت کنـم .
از یه طرف عجلـه داشتـم تا زود بـرگردم
خـونه ازطـرف دیگـه دستـه دستـه هـم محلی ها به
خصـوص اونــایـی کـه خـارج از محـل زنـدگی می کنـن بـرای
فاتحه خونی وارد قبرستون می شدن .
هنـوز احوالپرسی با این دسته تموم نشده
عده ایی دیگـه می اومـدن . خونه را بی خیال شدم
و این بـی خیالی فرصتی شـد تا بـا اونـایی که مدتـها از
هم دور بودیـم دیـداری تازه کنیـم و به گرمـی خاصی احـوال
هم را جویا شویم .
اگـه شماهـا هم همیـن احساس را داشتیـن
بـدونیـن که این گـرمی خـاص فقــط در وقت
ابـراز محبت قلـبـی دوطـرفــه بــوجـود میــاد .
اگه هر وقت دوستان و اقوام و آشنایان را دیدیم و با این دیدار شادابی
و نشاط ویژه ایی برامون بوجود اومده بدونیـم که طرف مقابـل از این
دیدار خوشحاله حتی اگه در گذشته کدورتی بین مون بوده باشه
و بـدونیم که قلـباًٌ هم دیگه را بخشیـدیم ولـی برخی عوامل
مانع اعلام بخشش بودن .
وقتـی مـزار رو تـرک می کردیـم بـه یکی از همراهانـم گفتم
اگه تـوی خونه پای تلویزیـون می نشستیم از تجـدیـد
دیـدار بـا این همـه از دوستـان و بستـگان و هـم
محلی ها خبری نبود . طرف با حاضر جوابی
گفت:
حق باشماست البته زرنگی کردی تا خیلی ها دم خونه تون
نـیـان و سـراغت را نگیــرن و ایـن طـوری مفـت در رفتـی .
!!!بچه محل!!! دوستت دارم
به گرمی و شادی دیدارهای سال نو
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.